کد مطلب:28457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

استرجاع عایشه به هنگام رسیدن به آبگاه حَوأب












.

2123.تاریخ الیعقوبی: جمعیّت، شبانگاه از كنار آبگاهی گذشتند كه «آب حَوْأب» نامیده می شد. سگان منطقه به روی آنان پارس كردند. عایشه گفت: [ نام ]این آبگاه چیست؟ یكی از آنان گفت: آبگاه حَوْأب.عایشه گفت: إنّا للَّه وإنّا إلیه راجعون. مرا بازگردانید! مرا بازگردانید! این، همان آبی است كه پیامبر خدا به من فرمود: «تو آن كس مباش كه سگ های حَوْأب به رویش پارس می كنند».[2].

2124.شرح نهج البلاغة- به نقل از ابن عبّاس و عامر شعبی و حبیب بن عُمَیر-: چون عایشه به همراه طلحه و زبیر از مكّه به بصره حركت كرد و از راه آب حَوأب- همان آبی كه از آنِ بنی عامر بن صعصعه است- گذشتند، سگان به روی آنان پارس كردند و شترهای چموش آنان، رَم كردند.

یكی از آنان گفت: خداوند، حَوأب را لعنت كند؛ چه قدر سگانش بسیارند! وقتی عایشه نام حَوأب را شنید، گفت: آیا این آبگاه حَوأب است؟ گفتند: آری.

گفت: مرا بازگردانید! مرا بازگردانید! از وی پرسیدند: مگر چه شده؟ چه حادثه ای پیش آمده است؟

گفت: من خود شنیدم كه پیامبر خدا می فرمود: «گویا می بینم سگان آبگاهی كه حَوأب نامیده می شود، بر روی یكی از زنانم پارس می كنند».

سپس رو به من كرد و فرمود: «ای حُمَیرا، مبادا كه تو آن زن باشی!».

زبیر به وی گفت: آرام باش.خداوند، تو را رحمت كند! ما از آبگاه حَوأب، فرسنگ های بسیاری گذشته ایم. عایشه گفت: آیا كسی هست كه به گفته تو شهادت دهد كه این سگانِ پارس كننده بر آبگاه حَوأب نیستند؟

زبیر و طلحه با كمك هم، پنجاه بادیه نشین برای او گِرد آوردند و مبلغی را نیز برای آنها مقرّر داشتند و آنان برای عایشه سوگند یاد كردند و شهادت دادند كه این آب در منطقه حَوأب نیست، و این، نخستین شهادت دادن دروغ در اسلام بود.

سپس عایشه به راه خود ادامه داد.[3].

2125.الجمل- به نقل از عرنی، كه راهنمای جملیان بود-: به همراه آنان حركت كردم.از هیچ وادی و آبگاهی نگذشتم، جز آن كه نامش را از من می پرسیدند تا این كه به آبگاه حَوأب رسیدیم. سگان آن به روی ما پارس كردند. جملیان پرسیدند: این چه آبگاهی است؟ گفتم: آبگاه حَوأب.

عایشه با صدایی بلند، فریاد كرد و بر پهلوی شترش زد و او را خواباند و گفت: به خدا سوگند، من همان «گذر كننده بر سگان حَوأب» هستم.مرا بازگردانید! این را سه مرتبه گفت و سپس شترش را خوابانید و آنها نیز شترانشان را گِرد شتر عایشه خواباندند. آنان بر نظر خود، اصرار می ورزیدند و عایشه نظرشان را نمی پذیرفت و تا روز بعد در همین وقت برجای ماندند.

ابن زبیر، نزد عایشه آمد و گفت: خودتان را نجات دهید! خودتان را نجات دهید! به خدا سوگند، علی بن ابی طالب به شما نزدیك شده است.

آنان حركت كردند و مرا دشنام دادند. من هم بازگشتم.[4].

2126.پیامبر خداصلی الله علیه وآله- به زنانش-: كاش می دانستم كدام یك از شما همراه شترِ پركُركْ صورت هستید كه سگان حوأب بر روی او پارس می كنند و در چپ و راست او، بسیاری كشته می شوند و پس از آنچه نزدیك شده بود، نجات می یابد.[5].

2127.المستدرك علی الصحیحین- به نقل از اُمّ سَلَمه-: پیامبرصلی الله علیه وآله از قیام یكی از همسران خود، یاد كرد. عایشه خندید. سپس [ پیامبر خدا ] فرمود: «بنگر ای حمیرا كه تو آن فرد نباشی». آن گاه به علی علیه السلام رو كرد و فرمود: «اگر تو عهده دار كار او شدی، با وی مدارا كن».[6].

یادداشت:

ناصر الدین آلبانی (م 1417ق)[7] در كتاب سلسلة الأحادیث الصحیحة، پس از گزارش حدیث «سگان حوأب» نوشته است:

به راستی كه این حدیث، دارای سند درست است و در متن آن، ایرادی نیست. نهایت اشكالی كه در آن به چشم می خورد، این است كه عایشه، آن گاه كه دانست در منطقه حوأب است، می بایست باز می گشت و این حدیث، دلالت دارد بر این كه او بازنگشت؛ ولی این امر در شأن اُمّ المؤمنین نیست كه به وی نسبت داده شود.

امّا پاسخ ما: چنین نیست كه آنچه از بزرگان سر می زند، در شأن آنان باشد؛ زیرا عصمت و پاكی، تنها از آنِ خداوند یگانه است. برای اهل سنّت، شایسته نیست درباره افرادی كه نزدشان محترم اند، غلو كنند تا آن جا كه آنان را هم تراز امامان معصوم شیعه قرار دهند.ما تردید نداریم كه بیرون آمدن عایشه، از اصل، خطا بود و از این رو، وقتی تصمیم به بازگشت گرفت كه فهمید خبر پیامبرصلی الله علیه وآله در سرزمین حوأب، تحقّق یافته است؛ لیكن زبیر با این سخن، او را قانع ساخت تا از بازگشت، صرف نظر كند كه: «امید است كه خداوند، به واسطه تو در میان مردمان، صلح برقرار سازد»؛ ولی ما تردید نداریم كه زبیر نیز در این كار، خطاكار بود.

خِرَد به طور قطع، حكم می كند كه ناچار باید یكی از دو گروه جنگ كننده- كه صدها كشته در میان آنان به جا ماند- محكوم شوند و بی تردید، عایشه به ادلّه فراوان و روشن، خطاكار بود. یكی از ادلّه، «پشیمانی» وی از شورش بود و این، شایسته فضایل و كمالات وی است و دلالت دارد كه اشتباه او قابل بخشش، بلكه سزاوار پاداش است.[8].

این سخن را آوردیم تا روشن شود كه شیعه و اهل سنّت، بر خطای عایشه در شعله ور ساختن جنگ جمل، اتّفاق نظر دارند تا آن جا كه شخصی مانند آلبانی نیز آن را پذیرفته و بدان تسلیم شده است. البته توجیه او برای خطای عایشه، خالی از اشكال نیست.









    1. سرزمینی در راه بصره از طرف مكّه.
    2. تاریخ الیعقوبی: 181/2.
    3. شرح نهج البلاغة: 310/9، مروج الذهب: 366/2، الإمامة والسیاسة: 82/1.
    4. تاریخ الطبری: 457/4، الكامل فی التاریخ: 315/2، البدایة والنهایة: 231/7.
    5. معانی الأخبار: 1/305، الجمل: 432، شرح الأخبار: 304/338/1.
    6. المستدرك علی الصحیحین: 4610/129/3، دلائل النبوّة، بیهقی: 411/6.
    7. محمّد ناصرالدین آلبانی در سال 1914 م، در كشور آلبانی به دنیا آمد.وی پس از تسلّط «احمد زوغو» بر آلبانی و در پیش گرفتن غربگرایی، مجبور به هجرت به دمشق شد.محمّد ناصرالدین در دمشق به كار و تحصیل پرداخت و در حوزه حدیث و نقد آن مهارت یافت. وی سپس از طریق مجلّه مصری «المنار» با اندیشه های رشید رضا (از علمای سَلَفی مصر)، آشنا شد و تحت تأثیر وی قرار گرفت.آلبانی به خاطر تندروی در فتاوای شرعی و ارتباط با بِن باز (مفتی عربستان سعودی)، به وهّابیگیری شهرت یافت و آثار فراوانی بویژه در رد و نقد و تهذیب كتب حدیثی با همین دیدگاه نگاشت. وی نسبت به شیعه، تعصّب منفی شدیدی داشت (ر.ك: حیاة الألبانی و آثاره وثناء العلماء علیه، محمّد بن ابراهیم الشیبانی، تونس: دارالسَّلَفیة، اوّل، 1987 میلادی).
    8. سلسلة الأحادیث الصحیحة: 775/1.